بلاگ

موفقیت های دور از انتظار ( اسب سیاه )

چرا از راه مدرسه و از راه تحصیلات احتمال کامیابی ما پایین است ؟

چرا در زندگی خود کامیاب نیستیم و کامیابی از ما دور است؟

چرا انگار بعضی ها از پله های ترقی با آسانسور بالا میروند ؟

انگار که کسب درآمد و رسیدن به یک جایگاه اجتماعی مناسب ، که در آن نقطه بتوان به آرامش و کامیابی رسید کار بسیار سختی است . به ما آموزش داده اند که تنها راه رسیدن به موفقیت مشخص بودن خواسته و برنامه ریزی دقیق و مشخص در کنار آن تلاش حداکثری و بدون توقف است که میتواند مارا موفق کند و از دیگران سبقت بگیریم . اما آیا همه ی ما میتوانیم با یک مسیر مشخص موفق شویم ؟ آیا راه دیگری وجود ندارد ؟ رهبران جامعه های مختلف برای این که بهتر بتوانند بهترین راه را به همه معرفی کنند قالب استانداردی را ایجاد کرده اند که بتوانند آن را به تمام جامعه معفری کنند . این موضوعی است که فلاسفه های متفاوت ، شاعر ها ، خواننده ها و نویسنده های بسیار متفاوتی به آن اشاره داشته اند و برای اینکه بتوان به کامیابی دست پیدا کرد باید فردیت و شخصیت هر انسان مورد اهمیت قرار گرفته شود . نه یک راه از پیش تعیین شده .

شما ممکن است در مسیری قرار بگیرید که زندگی شما از آن مسیر تغذیه میشود و رشد میکند اما هرگز کامیاب نباشید. مانند کارمند یک شرکت که زمانی از آن در باره کامیابی سوال میپرسید احتمال شنیدن این که از کارخود راضی است و میتواند تمام پتانسیل ها و استعداد هایش را به کار ببندد بسیار پایین است .

داستان اسب سیاه از کجا شروع شد؟

داستان اسب سیاه از یک مسابقه اسب سواری شروع میشود که همه بر روی اسب هایی شرط میبندد که پتانسیل های بیشتری برای برنده شدن دارند ، اما به صورت کاملا باورنکردی اسبی برنده میشود که رنگ مشکی دارد و اصلا کسی به آن توجهی نمیکرد که شاید احتمال برنده شدن داشته باشد .

اسب سیاه نشان دهنده انسان های است که هیچ کس به برنده شدن و موفقیت آنها فکر هم نمیکند اما آنها بازی را به نفع خود تمام میکنند .

چرا مسیر اسب های سیاه جواب میدهد

در دنیا برای مدیریت بهتر شهروندان و نشان دادن بهترین مسیر تا بتوانند به موفقیت برسند مسیری مشخص را به همه داده اند، این مسیر همه را به سعادت و کامیابی نخواهد رساند و کسانی که میتوانند به این کامیابی و سعادت برسند که تلاش بیشتری کرده باشند و یا از منابع بهتری استفاده کرده باشند . برای اینکه بتوانند مدیریت بهتری داشته باشند الگوی استانداردی را ایجاد کردند که به آن عهد نامه استاندارد گفته میشود .

عهد نامه استاندارد

عهد نامه استاندارد به این شکل کار میکند که همه ی انسان ها را به یک مسیر مشخص هدایت میکند مثلا:  آن ها را به مدرسه هدایت میکند ( مواد خامی که وارد کارخانه میشود ) بعد از این که به آن ها آموزش دادند باید به فکر مرحله بعدی باشد امتحان های کنکوری را طراحی میکند که بتوانند هر فرد را در مسیر کسب تخصص هدایت کند بعد از آماده شدن افراد (محصول نهایی که در فروشگاه منتظر انتخاب است) حالا باید برای آنها کار ایجاد کند و آنهارا سر کار بفرستند .

در عهد نامه استاندارد همه را با یک خط کش میسنجند و به آدم ها بر چسب باهوش یا معمولی را میزنند.

تفکر فرد گرایانه

اسب های سیاه تفاوت هایی با سایر انسان ها دارند آنها از راهی که همه رفته اند نمیروند آن ها به احساسات خود توجه میکنند و کاری را انجام میدهند که باعث ایجاد احساس رضایت در آن ها میشود هرچند اگر آن کار از شرایط و ویژیگی خوبی برخوردار نباشد ، داشتن احساس خوب باعث میشود آنها در آن فعالیت فرسوده و شکننده نباشند و بتوانند تلاش بیشتر برای رسدن به کامیابی داشته باشند .

اسب های سیاه از نظر رفتار به دنبال انگیزه های کوچک خود میروند و سعی میکنند انتخاب های خود را به خوبی بشناسند این شناخت از رفتار و انگیزه های آن ها باعث میشود کارهایی را انتخاب کنند تا با توانمندی های آن ها بیشترین تناسب را داشته باشد . این تناسب بین انگیزه ها و نقاط قوت آنهارا به کامیابی نزدیک میکند .

چطور میتوان این تفکر را ایجاد کرد ؟

اسب های سیاه مسیر خود را به خوبی میسنجند و کاری را انجام میدهند که با احساسات و توانایی های آنها بیشترین هماهنگی را دارد .خودشناسی گام مهمی است که شما را به کامیابی نزدیک کند و این تفکر را باید داشته باشید که همه چیز دست خوش تغییر خواهد شد .

خودشناسی

اسب های سیاه به سمت خرده انگیزه های خود میروند و به خوبی به رفتار خود نگاه میکنند که بهترین راه چه است که میتواند آنها را به چیزی که در ذهن دارند نزدیک کند . اسب های سیاه به مقصد توجه نمیکنند و مسیری را میروند که با آنها بیشتری هماهنگی را دارد و میتوانند در آن رضایت کافی داشته باشد با وجود سختی های آن مسیر .

زمانی که شروع به پیدا کردن خرده انگیزه های خود میکنید انگارکه یک آزمایشگاه خود شناسی برای خود به وجود آورده اند و هر بار انگیزه ای در خود پیدا میکنند آن انگیزه تکامل پیدا میکند و تغییر خواهد کرد پس مقصد کمی بی معناست برای اسب های سیاه این مسیر و فرصت های داخل آن است که برای آنها اهمیت دارد و به مقصد توجهی زیادی نمیکنند .

کلام آخر

این مقاله چکیده ای از کتاب اسب سیاه از تاد رز و اگی اگاس است که توسط پیام بهرام پور ترجمه شده است. این کتاب سرنخ های زیادی به شما میدهد تا به کامیابی و موفقیت هایی که دوست دارید برسید بدون توجه به جامعه برعکس با توجه به توانایی ها و انگیزه های خودتان موفقیت هایی را به دست بیاورید که شمارا به کامیابی میرساند . شما هم میتوانید برخلاف انتظار دیگران یک اسب سیاه باشید .

اشتراک گذاری:

دیدگاهتان را بنویسید